سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و گفته‏اند که در روزگار خلافت عمر بن خطاب از زیور کعبه و فراوانى آن نزد وى سخن رفت ، گروهى گفتند اگر آن را به فروش رسانى و به بهایش سپاه مسلمانان را آماده گردانى ثوابش بیشتر است . کعبه را چه نیاز به زیور است ؟ عمر قصد چنین کار کرد و از امیر المؤمنین پرسید ، فرمود : ] [ قرآن بر پیامبر ( ص ) نازل گردید و مالها چهار قسم بود : مالهاى مسلمانان که آن را به سهم هر یک میان میراث بران قسمت نمود . و غنیمت جنگى که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود . و خمس که آن را در جایى که باید نهاد . و صدقات که خدا آن را در مصرفهاى معین قرار داد . در آن روز کعبه زیور داشت و خدا آن را بدان حال که بود گذاشت . آن را از روى فراموشى رها ننمود و جایش بر خدا پوشیده نبود . تو نیز آن را در جایى بنه که خدا و پیامبر او مقرر فرمود . [ عمر گفت اگر تو نبودى رسوا مى‏شدیم و زیور را به حال خود گذارد . ] [نهج البلاغه]
دخترک
 
کاش شاید

 کاش تو اوج لحظه های بی کسیم تنهام نمی ذاشت

 

 

کاش وقتی باران بی امان تنهایی اسمون زندگی مو ابری کرده بود نمی رفت

 

 

کاش وقتی شنید بهش نیاز دارم تا زنده باشم سایه بون تن خستم می شد

 

 

من دوستش داشتم با همه ی وجودم  با همه احساسم . اما عجله کردم تقصیر خودم بود که رفت

 

 

نباید بهش می گفتم دوستش دارم نباید بهش می گفتم که عاشقش شدم

 

 

شاید اونوقت  بیشتر پیشم می موند تا  دوستتدارم رو از زبونم بشنو

 

شاید  انوقت می تونستم بهش ثابت کنم که دوستش دارم  

 

شاید می تونستم دلشو به دست بیارم یا شاید اونوقت اونم دیگه بهم عادت کرده بود

 

اما حالا دیگه دیره خیلی دیر  من تنهام و اون رفته من چشم به راه و منتظر و اون ..........

 

همه  زندگی من خلاصه شده تو کاش شاید چرا

 

و گریه و انتظار .....

 

 

اما یه جایی تو دلم یه روزنه ی کوچیک برای امید باز گذاشتم امید به اینکه برگرده امید به اینکه بتونم عاشقش

 

کنم


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط اوا 86/2/8:: 2:5 عصر     |     () نظر